Warning: mkdir(): No space left on device in /var/www/tg-me/post.php on line 37

Warning: file_put_contents(aCache/aDaily/post/fallosafahmshk/--): Failed to open stream: No such file or directory in /var/www/tg-me/post.php on line 50
Fallosafah | فل‌سفه محمد سعید حنایی کاشانی | Telegram Webview: fallosafahmshk/1382 -
Telegram Group & Telegram Channel
👆👆👆 🔷 به سوی فلسفه‌ای پارسی: از خواندن فلسفهٔ آلمانی چه فایده‌ای می‌بریم؟
 

باری، اکنون می‌خواهیم بپرسیم هایدگر یا فلسفهٔ آلمانی چگونه می‌تواند به ما یاری کند تا ما هم «فلسفه‌ای پارسی» داشته باشیم، اگر تاکنون نداشته‌ایم!
 
نهضت ترجمهٔ آثار یونانی به عربی در جهان اسلام قرن‌های دوم و سوم و چهارم به یاری شکست‌خوردگان و اسیران، یعنی، سُریانی‌های مسیحی و ایرانیان آشنا به زبان پهلوی صورت گرفت و نه به یاری مترجمان عرب. ابن ندیم در الفهرست گزارش می‌کند که برخی از آثار افلاطون همچون «ماجرای مرگ سقراط» (آپولوژی) را ابن مقفع (۱۰۶ تا ۱۴۲ ه‍ ق) از زبان پهلوی به عربی برگرداند (البته امروز در دست نیست!). در اینکه ایرانیان از پیش از اسلام با فلسفهٔ یونانی و فیلسوفان یونانی آشنا بوده‌اند و حتی زمانی در عهد داریوش، و بعدها در هنگام بسته شدن مدارس فلسفی آتن با حاکم شدن مسیحیت، فیلسوفان یونانی متمایل به مهاجرت به ایران بوده‌اند یا حتی پلوتینوس/افلوطین (حدود ۲۰۴ تا ۲۷۰ میلادی) پیش از آنکه فیلسوفی نامبردار شود در جست‌وجوی دانش و فرزانگی مشتاق دیدار از ایران بوده است (آیا چیزی از حکمت خسروانی شنیده بوده است؟) و از این رو به سپاه گوردیانوس پیوسته است تا خود را به ایران برساند اما در نیمه راه به دلیل کشته شدن گوردیانوس در این سفر ناکام شده است گزارش‌هایی هست. اما آنچه پیوند ایران و یونان را بیش از ستیزهای تاریخی و پیروزی‌ها و شکست‌ها و اشغالگری‌ها و تاخت و تازهایشان به هم نزدیک می‌کند نزدیکی زبان پارسی به زبان یونانی به دلیل خانوادهٔ مشترک زبان‌های هند و اروپایی است، همان ریشه‌ای که مانع از این شد که ایرانیان همچون مصریان، و دیگر شکست‌خوردگان غیرعرب، عرب‌زبان شوند.          
 
امروز زبان نه‌تنها مهم‌ترین عنصر در شکل دادن به هویت ملی و فرهنگی و استقلال سیاسی ملت‌هاست بلکه خود در مقام «مابعدالطبیعه» شکل‌دهندهٔ جهان و مفاهیمی است که شاید بیان آنها به زبانی دیگر ناممکن باشد، چرا که هر زبانی برای خود جهانی است. هر زبانی جهانی را ممکن می‌کند و پدید می‌آورد که شاید زبانی دیگر هرگز نتواند در زبان خود بدان‌ها راه یابد. بنابراین، این سخن که فلسفه، همچون شعر و ادبیات، مبتنی بر زبان و فرهنگ است و نمی‌تواند همچون علوم تجربی تنها متکی بر زبان رقومی و امور واقع باشد و زبانی جهانی و بی‌ابهام و کنایه و استعاره و مجاز داشته باشد، بیش از هر زمان دیگری درست به نظر می‌آید. هر فلسفه‌ای در زبانی خاص و محلی پدید می‌آید و فهم آن تنها هنگامی ممکن است که زبان آن فلسفه را بدانیم. ما نمی‌توانیم فلسفهٔ یونانی یا فلسفهٔ آلمانی یا فلسفهٔ فرانسوی یا فلسفهٔ انگلیسی را به‌خوبی بدانیم و بفهمیم مگراینکه با زبانی آشنا باشیم که هریک از این فلسفه‌ها با آن زبان پدید آمده است. شاید یک وجه تمایز «فلسفه» در مقام «علم کلی» از «علم تجربی» در مقام علم به امور واقع طبیعی همین باشد که فلسفه برخلاف «علم تجربی» بسیار با زبان گره خورده است و به همین دلیل معمولاً به فلسفه صفتی نسبت داده می‌شود که در «علم تجربی» بی‌معناست. ما از «فلسفهٔ یونانی و فرانسوی و انگلیسی و آلمانی» (بر پایهٔ زبان) یا «فلسفهٔ یهودی‌ و مسیحی و اسلامی» (بر پایهٔ‌ دین) سخن می‌گوییم و حال آنکه از «علم یونانی و فرانسوی و انگلیسی و آلمانی یا مسیحی و اسلامی» سخن نمی‌گوییم، مگر اینکه مقصودمان گزارشی از تاریخ علم در این کشورها یا دوره‌ای از تاریخ علم باشد، به عبارت دیگر «علم در یونان» یا «علم در اسلام». البته کسانی همچون هایدگر با افزودن هر صفتی به فلسفه مخالف‌اند، به‌ویژه با صفت‌هایی دینی همچون «یهودی و مسیحی و اسلامی»، و مدعی‌اند «فلسفه فلسفه است و دین نیست» همان‌طور که «علم علم است و دین نیست»، چون در واقع جمع دین و فلسفه «متناقض» است و گفتن «فلسفهٔ مسیحی» در حکم گفتن «دایرهٔ مربع» است، و حتی گفتن «فلسفهٔ یونانی» نیز «حشو» است، چون «فلسفه» ذاتاً یونانی (هم به واسطهٔ خود کلمه و هم به‌واسطهٔ مفاهیم و واژگانی که با این زبان در آن آفریده شده) است و یونانی می‌ماند و چیزی به نام فلسفهٔ غیریونانی نیست! «علم» و «حکمت» همه جایی است و هر ملتی آن را به نامی در زبان خود می‌نامد، اما «فلسفه» کلمه‌ای یونانی است که «ترجمه‌ناپذیر» می‌ماند چون «ابداع» یونانیان است و هیچ همتایی در تاریخ دیگر ملت‌ها ندارد. بنابراین تنها فلسفه‌ای فلسفه است که حتی در زبانی دیگر باز «یونانی» بماند و همان تجربهٔ زبانی و مفهومی یونانی از «هستی» را به زبان آورد. هایدگر مدعی است این «رسالت» اکنون در توان زبان آلمانی است. اما آیا زبان پارسی هم چنین توانی دارد و می‌تواند چنین کند؟ زبان پارسی چه نسبتی با زبان یونانی دارد؟         
 
شنبه، ۳۰ فروردین، ۱۴۰۴

@fallosafahmshk



tg-me.com/fallosafahmshk/1382
Create:
Last Update:

👆👆👆 🔷 به سوی فلسفه‌ای پارسی: از خواندن فلسفهٔ آلمانی چه فایده‌ای می‌بریم؟
 

باری، اکنون می‌خواهیم بپرسیم هایدگر یا فلسفهٔ آلمانی چگونه می‌تواند به ما یاری کند تا ما هم «فلسفه‌ای پارسی» داشته باشیم، اگر تاکنون نداشته‌ایم!
 
نهضت ترجمهٔ آثار یونانی به عربی در جهان اسلام قرن‌های دوم و سوم و چهارم به یاری شکست‌خوردگان و اسیران، یعنی، سُریانی‌های مسیحی و ایرانیان آشنا به زبان پهلوی صورت گرفت و نه به یاری مترجمان عرب. ابن ندیم در الفهرست گزارش می‌کند که برخی از آثار افلاطون همچون «ماجرای مرگ سقراط» (آپولوژی) را ابن مقفع (۱۰۶ تا ۱۴۲ ه‍ ق) از زبان پهلوی به عربی برگرداند (البته امروز در دست نیست!). در اینکه ایرانیان از پیش از اسلام با فلسفهٔ یونانی و فیلسوفان یونانی آشنا بوده‌اند و حتی زمانی در عهد داریوش، و بعدها در هنگام بسته شدن مدارس فلسفی آتن با حاکم شدن مسیحیت، فیلسوفان یونانی متمایل به مهاجرت به ایران بوده‌اند یا حتی پلوتینوس/افلوطین (حدود ۲۰۴ تا ۲۷۰ میلادی) پیش از آنکه فیلسوفی نامبردار شود در جست‌وجوی دانش و فرزانگی مشتاق دیدار از ایران بوده است (آیا چیزی از حکمت خسروانی شنیده بوده است؟) و از این رو به سپاه گوردیانوس پیوسته است تا خود را به ایران برساند اما در نیمه راه به دلیل کشته شدن گوردیانوس در این سفر ناکام شده است گزارش‌هایی هست. اما آنچه پیوند ایران و یونان را بیش از ستیزهای تاریخی و پیروزی‌ها و شکست‌ها و اشغالگری‌ها و تاخت و تازهایشان به هم نزدیک می‌کند نزدیکی زبان پارسی به زبان یونانی به دلیل خانوادهٔ مشترک زبان‌های هند و اروپایی است، همان ریشه‌ای که مانع از این شد که ایرانیان همچون مصریان، و دیگر شکست‌خوردگان غیرعرب، عرب‌زبان شوند.          
 
امروز زبان نه‌تنها مهم‌ترین عنصر در شکل دادن به هویت ملی و فرهنگی و استقلال سیاسی ملت‌هاست بلکه خود در مقام «مابعدالطبیعه» شکل‌دهندهٔ جهان و مفاهیمی است که شاید بیان آنها به زبانی دیگر ناممکن باشد، چرا که هر زبانی برای خود جهانی است. هر زبانی جهانی را ممکن می‌کند و پدید می‌آورد که شاید زبانی دیگر هرگز نتواند در زبان خود بدان‌ها راه یابد. بنابراین، این سخن که فلسفه، همچون شعر و ادبیات، مبتنی بر زبان و فرهنگ است و نمی‌تواند همچون علوم تجربی تنها متکی بر زبان رقومی و امور واقع باشد و زبانی جهانی و بی‌ابهام و کنایه و استعاره و مجاز داشته باشد، بیش از هر زمان دیگری درست به نظر می‌آید. هر فلسفه‌ای در زبانی خاص و محلی پدید می‌آید و فهم آن تنها هنگامی ممکن است که زبان آن فلسفه را بدانیم. ما نمی‌توانیم فلسفهٔ یونانی یا فلسفهٔ آلمانی یا فلسفهٔ فرانسوی یا فلسفهٔ انگلیسی را به‌خوبی بدانیم و بفهمیم مگراینکه با زبانی آشنا باشیم که هریک از این فلسفه‌ها با آن زبان پدید آمده است. شاید یک وجه تمایز «فلسفه» در مقام «علم کلی» از «علم تجربی» در مقام علم به امور واقع طبیعی همین باشد که فلسفه برخلاف «علم تجربی» بسیار با زبان گره خورده است و به همین دلیل معمولاً به فلسفه صفتی نسبت داده می‌شود که در «علم تجربی» بی‌معناست. ما از «فلسفهٔ یونانی و فرانسوی و انگلیسی و آلمانی» (بر پایهٔ زبان) یا «فلسفهٔ یهودی‌ و مسیحی و اسلامی» (بر پایهٔ‌ دین) سخن می‌گوییم و حال آنکه از «علم یونانی و فرانسوی و انگلیسی و آلمانی یا مسیحی و اسلامی» سخن نمی‌گوییم، مگر اینکه مقصودمان گزارشی از تاریخ علم در این کشورها یا دوره‌ای از تاریخ علم باشد، به عبارت دیگر «علم در یونان» یا «علم در اسلام». البته کسانی همچون هایدگر با افزودن هر صفتی به فلسفه مخالف‌اند، به‌ویژه با صفت‌هایی دینی همچون «یهودی و مسیحی و اسلامی»، و مدعی‌اند «فلسفه فلسفه است و دین نیست» همان‌طور که «علم علم است و دین نیست»، چون در واقع جمع دین و فلسفه «متناقض» است و گفتن «فلسفهٔ مسیحی» در حکم گفتن «دایرهٔ مربع» است، و حتی گفتن «فلسفهٔ یونانی» نیز «حشو» است، چون «فلسفه» ذاتاً یونانی (هم به واسطهٔ خود کلمه و هم به‌واسطهٔ مفاهیم و واژگانی که با این زبان در آن آفریده شده) است و یونانی می‌ماند و چیزی به نام فلسفهٔ غیریونانی نیست! «علم» و «حکمت» همه جایی است و هر ملتی آن را به نامی در زبان خود می‌نامد، اما «فلسفه» کلمه‌ای یونانی است که «ترجمه‌ناپذیر» می‌ماند چون «ابداع» یونانیان است و هیچ همتایی در تاریخ دیگر ملت‌ها ندارد. بنابراین تنها فلسفه‌ای فلسفه است که حتی در زبانی دیگر باز «یونانی» بماند و همان تجربهٔ زبانی و مفهومی یونانی از «هستی» را به زبان آورد. هایدگر مدعی است این «رسالت» اکنون در توان زبان آلمانی است. اما آیا زبان پارسی هم چنین توانی دارد و می‌تواند چنین کند؟ زبان پارسی چه نسبتی با زبان یونانی دارد؟         
 
شنبه، ۳۰ فروردین، ۱۴۰۴

@fallosafahmshk

BY Fallosafah | فل‌سفه محمد سعید حنایی کاشانی


Warning: Undefined variable $i in /var/www/tg-me/post.php on line 283

Share with your friend now:
tg-me.com/fallosafahmshk/1382

View MORE
Open in Telegram


Fallosafah | فل‌سفه محمد سعید حنایی کاشانی Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

What is Secret Chats of Telegram

Secret Chats are one of the service’s additional security features; it allows messages to be sent with client-to-client encryption. This setup means that, unlike regular messages, these secret messages can only be accessed from the device’s that initiated and accepted the chat. Additionally, Telegram notes that secret chats leave no trace on the company’s services and offer a self-destruct timer.

However, analysts are positive on the stock now. “We have seen a huge downside movement in the stock due to the central electricity regulatory commission’s (CERC) order that seems to be negative from 2014-15 onwards but we cannot take a linear negative view on the stock and further downside movement on the stock is unlikely. Currently stock is underpriced. Investors can bet on it for a longer horizon," said Vivek Gupta, director research at CapitalVia Global Research.

Fallosafah | فل‌سفه محمد سعید حنایی کاشانی from us


Telegram Fallosafah | فل‌سفه محمد سعید حنایی کاشانی
FROM USA